جدول جو
جدول جو

معنی شکست دادن - جستجوی لغت در جدول جو

شکست دادن
مغلوب کردن پیروز شدن بر
تصویری از شکست دادن
تصویر شکست دادن
فرهنگ لغت هوشیار
شکست دادن
کنایه از مغلوب کردن، منهزم ساختن
تصویری از شکست دادن
تصویر شکست دادن
فرهنگ فارسی عمید
شکست دادن
Defeat
تصویری از شکست دادن
تصویر شکست دادن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
شکست دادن
побеждать
دیکشنری فارسی به روسی
شکست دادن
besiegen
دیکشنری فارسی به آلمانی
شکست دادن
перемагати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
شکست دادن
pokonać
دیکشنری فارسی به لهستانی
شکست دادن
打败
دیکشنری فارسی به چینی
شکست دادن
derrotar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
شکست دادن
sconfiggere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
شکست دادن
derrotar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
شکست دادن
vaincre
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شکست دادن
verslaan
دیکشنری فارسی به هلندی
شکست دادن
पराजित करना
دیکشنری فارسی به هندی
شکست دادن
mengalahkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
شکست دادن
هزم
دیکشنری فارسی به عربی
شکست دادن
이기다
دیکشنری فارسی به کره ای
شکست دادن
לנצח
دیکشنری فارسی به عبری
شکست دادن
打ち負かす
دیکشنری فارسی به ژاپنی
شکست دادن
yenmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
شکست دادن
kushinda
دیکشنری فارسی به سواحیلی
شکست دادن
เอาชนะ
دیکشنری فارسی به تایلندی
شکست دادن
পরাজিত করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
شکست دادن
شکست دینا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

جدایی یافتن قشر از مغز، بر آمدن قشر نازکی از پوست بدن در بعضی از امراض و افتادن آن، اظهار ما فی الضمیر کردن درد دل گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست دادن
تصویر دست دادن
مصافحه کردن، بیعت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
میزان و تنظیم کردن وضع و حالت و ترتیب نشستن شخص در برابر دوربین عکاسی که غالبا برای رعاین فنی بدستور عکاس صورت میگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پست دادن
تصویر پست دادن
کشیک دادن بنوبت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکم دادن
تصویر شکم دادن
انحنا پیدا کردن: دیوار شکم دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکل دادن
تصویر شکل دادن
تاشیدن چهرنیدن دسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست دادن
تصویر دست دادن
دست خود را در دست کس دیگر گذاشتن هنگام ملاقات، مصافحه، کنایه از بیعت کردن، پیمان بستن، کنایه از به دست آمدن، حاصل شدن، کنایه از روی دادن، کنایه از میسر شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پست دادن
تصویر پست دادن
((~. دَ))
کشیک دادن به نوبت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دست دادن
تصویر دست دادن
((~. دَ))
بیعت کردن، پیمان بستن، میسر شدن، حاصل شدن، اتفاق افتادن، فرصت به دست آوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکل دادن
تصویر شکل دادن
Form, Shape
دیکشنری فارسی به انگلیسی